یه روز یکی به ما گفت چشماتون رو باز کنید!
گفتیم یعنی چی؟
گفت یعنی حواستون رو جمع کنید
ما گوش نکردیم!با چشم بسته کورمال کور مال خوردیم تو دیوار!هی خوردیم تو دیوار و بیدار نشدیم...
و وای از این جهالت و ظلمت فکر
آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه تعریف میکردند:((
استاد ما در کودکی در مکتب به ما میفرمودند اگه دلت بستنی خواست رفتی مغازه بگو لواشک میخوام!( 0_0 )
اگ دلت لواشک خواست بگو بیسکوییت میخوام! ( 0_0 )
استاد از بچگی به ما مقاومت در برابر تمایلات نفسانی رو یاد میدادن...))
من میگم اگ از کودکی عادت میکردیم دلمان دلم میخواهد نخواهد الان دلمان دلم میخواهد نمیخواست!!!
امان ازین فلک دون بوقلمون عشوه گر که جولانگه شیطان و شیطان صفتانی شده که دین و دنیا را به بازیچه گرفته اند.
سم الله الرحمن الرحیم
استادمون میفرمود
دنیا مث یه دیوار سیمانی میمونه از دور شبیه یک تشک نرم میمونه هر کی میره
محکم خودشو میکوبونه به اون زخم وزیلی میشه
به بعدی میگه
نرو زخمی میشی میگه
اااااااا تو رفتی حالتو کردی برگشتی حالا من نرم
امیرالمومنین علی علیه السلام تمثل زیبا تری دارن در نهج البلاغه
که دنیا شبیه گل بسیار زیبایی هست که وسط مردابه میری بچینیش
تو مرداب فرو میری
نقل به مضمون