الإمام علیّ علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ
بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : یا بُنَیَّ ، لِیَعتَبِر مَن قَصُرَ
یَقینُهُ وضَعُفَت نِیَّتُهُ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ
وتَعالى خَلَقَهُ فی ثَلاثَةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ ، وآتاهُ رِزقَهُ ، ولَم
یَکُن لَهُ فی واحِدَةٍ مِنها کَسبٌ ولا حیلَةٌ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ
وتَعالى سَیَرزُقُهُ فِی الحالِ الرّابِعَةِ .
أمّا أوَّلُ ذلِکَ
فَإِنَّهُ کانَ فی رَحِمِ اُمِّهِ یَرزُقُهُ هُناکَ فی قَرارٍ مَکینٍ حَیثُ
لا یُؤذیهِ حَرٌّ ولا بَردٌ ، ثُمَّ أخرَجَهُ مِن ذلِکَ وأجرى لَهُ رِزقاً
مِن لَبَنِ اُمِّهِ یَکفیهِ بِهِ ویُرَبّیهِ ویَنعَشُهُ مِن غَیرِ حَولٍ
بِهِ ولا قُوَّةٍ ، ثُمَّ فُطِمَ مِن ذلِکَ فَأَجرى لَهُ رِزقاً مِن کَسبِ
أبَوَیهِ بِرَأفَةٍ ورَحمَةٍ لَهُ مِن قُلوبِهِما ، لا یَملِکانِ غَیرَ
ذلِکَ حَتّى أنَّهُما یُؤثِرانِهِ عَلى أنفُسِهِما فی أحوالٍ کَثیرَةٍ
حَتّى إذا کَبِرَ وعَقَلَ وَاکتَسَبَ لِنَفسِهِ ضاقَ بِهِ أمرُهُ ، وظَنَّ
الظُّنونَ بِرَبِّهِ ، وجَحَدَ الحُقوقَ فی مالِهِ ، وقَتَّرَ عَلى نَفسِهِ
وعِیالِهِ مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ وسوءَ یَقینٍ بِالخَلَفِ مِنَ اللّه ِ
تَبارَکَ وتَعالى فِی العاجِلِ وَالآجِلِ ، فَبِئسَ العَبدُ هذا یا
بُنَیَّ .
امام على علیه السلام ـ در بیان موعظه هاى لقمان علیه السلام به پسرش ـ :
اى پسرم! کسى که یقینش کم شده و نیّتش در طلبِ روزى ضعیف گشته ، [باید
بداند که] خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالتْ
آفریده و به او روزى داده است ، که در هیچ یک از آن [حالت]ها کارى از دست
او بر نمى آمد. [بنابر این، او باید بداند که ]خداوند ـ تبارک و تعالى ـ او
را در حالت چهارم نیز روزى مى دهد .
حالت اوّل، این است که او در
رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جایى استوار، روزى رساند ، به
طورى که گرما و سرما اذیّتش نکرد. سپس [در حالت دوم] او را از آن جا بیرون
آورد و روزىِ او را از راه شیر مادرش جارى ساخت و با این وسیله، او را
کفایت کرد و پرورش داد و بى آن که او توان و نیرویى داشته باشد، او را بزرگ
کرد. سپس [در حالت سوم] ، او را از شیر گرفت و روزىِ او را در کسب و کار
پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد که
گویى غیر از آن، چیز دیگرى ندارند ؛ به طورى که در بسیارى از حالات ، او
را بر خودشان مقدّم مى داشتند. تا این که [به حالت چهارم رسید و] بزرگ و
عاقل شد و براى خودش مشغول کسب و کار گردید . [در این حال ،] عرصه بر او
تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و همه حقوق خدا را در مالش انکار کرد، و
از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به این که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ اکنون و
در آینده، روزىِ بازماندگانِ او را بدهد ، بر خود و خانوانده اش سخت گرفت .
اى پسرم! بدترین بنده، همین است .
ممنون که همیشه به من لطف دارید
امشب با میم می نویسم
ان شاء الله از اهل ماه رجب باشید و میم شین رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید
با خداحافظی از شما تشکر می کنم
یا حسن