بسم الله ...
بعضی وقت ها ، آدم حرف هایی می شنود
کارهایی می بیند
درد و دل هایی می شنود
همه ی اینها خوب است ولی جهتش مهمتر!
یه نگاهی به زندگی حضرت زینب (س) بکنیم ، بعد از اینکه وارد مدینه شدند تا زمان عروج شان به بارگاه حق
کلامی ، خطبه ای همچون خطبه های بعد از واقعه عاشورا نمی بینیم ! (اگر گشتید و با سند محکم پیدا کردید
خوشحال میشم بدانم)
زینب (س) عاشق بود.
عاشق ولی امرش ، و جز به بزرگ کردن امیرش فکر نمی کرد. مبادا حرفی باعث شود که زینب (س) بخواهد
مطرح شود!
به این میگن درس عشق ، زینب (س) عاشق بود.
مثال دیگر این قضیه ، حضرت عباس (س) ، کجا می شود پیدا کرد که این عزیز ، بخواهد که با سخنی خود را
مطرح کند!
عاشق باشیم ! همین!
از خود مثال می زنم : درس میخونم برا امام زمان!
فلان برنامه رو می نویسم تا با پولش به قشر ضعیف کمک کنم تا امام زمان ازم خوشحال باشد!
در این ها کمی دقیق شویم
متوجه میشویم که جاهایی را هدف گرفتیم با ظاهری خوب ولی در جهت خودمحوری (تا خود بزرگ شوم)
نه خدا محوری!
یه کسی میره پیش حاکم وقت ، بهش میگه : حاکم ارادت خاصی دارم به شما
حاکم: چگونه ثابت میکنی ؟
شخص: تمام اموالم را برایت میدهم
حاکم: نیازی به اموالت ندارم
فردایش دوباره همان ارادت و سوال حاکم
شخص: جانم و شریعتم را نیز میدهم
حاکم: نیازی به جان و شریعتت ندارم
فردایش دوباره ...
شخص: آبرویم را برایت میدهم
حاکم : حال شد ، اگر این طور است موسی بن جعفر (ع) را به خاطر ما بکش ...
کاش بتوانم برا امام زمانم (ع)
از دین و شریعت و اموال و جان و آبرویم بزنم ...
...................
پ.ن1: این الرجبیون... آدم به مهمونی هم میخواد بره ، قبلش لباس هاشو میشوره ، اتو میزنه
خدا کنه برسیم خودمون رو مرتب و منظم کنیم برا مهمانی خدا ، رمضان.
پ.ن2: پرسیده شد که چرا کم کم مینویسم در پاسخ:
بر این هستم که یه وقت ، وقت بندگان خدا را ضایع نکنم.
پ.ن3: از معصوم سوال شد
اگر بین اصلاح خود و اصلاح دیگران ماندیم چه کنیم ؟ پاسخ دادند : به اصلاح خود بپردازید که اصلاح دیگران در گرو
اصلاح شماست.
پ.ن4: خدا این وهابی های ملعون و این یه عده ظاهر مسلمون که بویی از اسلام ندارن رو ریشه کن
مردم مظلوم یمن... آماده باشیم.
پ.ن5: جدیدا این روزها کمی حرف میزنم ، خدا خوب میذاره تو کاسم
دعا کنید برایم ، این نوشته به خیر بگذرد . الحمدلله .
خدایا پاکم کن خاکم کن.
ملامهدی نراقی در کتاب اخلاقی جامع السعادات مثالی دارد،چقدر این مثال زیباست، میفرماید:
یک نفر به بیماری پوست مبتلا میشود مراجعه میکند به طبیب. طبیب میگوید با سه شرط تو خوب میشوی، منتها تک تک آنها فایده ندارد؛ باهم موثر است. اول باید پرهیز کنی؛ یک چیزهایی است حساسیت پوستت را افزوده میکند. دوم شربتی است که از باطن، بیماری تو را از بین میبرد، چون هر بیماری از باطن می آید. سوم یک روغنی است، شما این روغن را بمالید که شب ها آرام بخوابید و از بیرون هم معالجه شوید
میرود بعد از یک هفته می آید میگوید خوب نشدم؛ طبیب می گوید چرا؟ میگوید: پرهیز نکردم؛ شربت هم نرسیدم تهیه کنم؛ ولی خوشبختانه آن روغن در منزل بود، از آن مالیدم!
طبیب می گوید: ای بی عقل! با روغن مالی میخواهی به جایی برسی.
ای آقا... بیشتر مسلمین فقط روغن می مالند؛ حالا مثال را تطبیق بدهیم؛ پرهیز، پرهیز از گناهان است. شربت، حضور قلب در نماز ها و عبادات است، توجه به باطن عبادات است که اصلا چرا از من نماز خواسته اند؟چرا از من روزه خواسته اند؟ روغن مالیدن هم ظواهر است. بالاخره ظاهر بی باطن نمیشود، باطن هم بی ظاهر نمیشود. ملا مهدی نراقی میفرماید بیشتر مردم از این سه تا دستور فقط روغن را انتخاب کرده اند.
حاج اقا فاطمی نیا
الإمام علیّ علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ
بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : یا بُنَیَّ ، لِیَعتَبِر مَن قَصُرَ
یَقینُهُ وضَعُفَت نِیَّتُهُ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ
وتَعالى خَلَقَهُ فی ثَلاثَةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ ، وآتاهُ رِزقَهُ ، ولَم
یَکُن لَهُ فی واحِدَةٍ مِنها کَسبٌ ولا حیلَةٌ ، إنَّ اللّه َ تَبارَکَ
وتَعالى سَیَرزُقُهُ فِی الحالِ الرّابِعَةِ .
أمّا أوَّلُ ذلِکَ
فَإِنَّهُ کانَ فی رَحِمِ اُمِّهِ یَرزُقُهُ هُناکَ فی قَرارٍ مَکینٍ حَیثُ
لا یُؤذیهِ حَرٌّ ولا بَردٌ ، ثُمَّ أخرَجَهُ مِن ذلِکَ وأجرى لَهُ رِزقاً
مِن لَبَنِ اُمِّهِ یَکفیهِ بِهِ ویُرَبّیهِ ویَنعَشُهُ مِن غَیرِ حَولٍ
بِهِ ولا قُوَّةٍ ، ثُمَّ فُطِمَ مِن ذلِکَ فَأَجرى لَهُ رِزقاً مِن کَسبِ
أبَوَیهِ بِرَأفَةٍ ورَحمَةٍ لَهُ مِن قُلوبِهِما ، لا یَملِکانِ غَیرَ
ذلِکَ حَتّى أنَّهُما یُؤثِرانِهِ عَلى أنفُسِهِما فی أحوالٍ کَثیرَةٍ
حَتّى إذا کَبِرَ وعَقَلَ وَاکتَسَبَ لِنَفسِهِ ضاقَ بِهِ أمرُهُ ، وظَنَّ
الظُّنونَ بِرَبِّهِ ، وجَحَدَ الحُقوقَ فی مالِهِ ، وقَتَّرَ عَلى نَفسِهِ
وعِیالِهِ مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ وسوءَ یَقینٍ بِالخَلَفِ مِنَ اللّه ِ
تَبارَکَ وتَعالى فِی العاجِلِ وَالآجِلِ ، فَبِئسَ العَبدُ هذا یا
بُنَیَّ .
امام على علیه السلام ـ در بیان موعظه هاى لقمان علیه السلام به پسرش ـ :
اى پسرم! کسى که یقینش کم شده و نیّتش در طلبِ روزى ضعیف گشته ، [باید
بداند که] خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالتْ
آفریده و به او روزى داده است ، که در هیچ یک از آن [حالت]ها کارى از دست
او بر نمى آمد. [بنابر این، او باید بداند که ]خداوند ـ تبارک و تعالى ـ او
را در حالت چهارم نیز روزى مى دهد .
حالت اوّل، این است که او در
رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جایى استوار، روزى رساند ، به
طورى که گرما و سرما اذیّتش نکرد. سپس [در حالت دوم] او را از آن جا بیرون
آورد و روزىِ او را از راه شیر مادرش جارى ساخت و با این وسیله، او را
کفایت کرد و پرورش داد و بى آن که او توان و نیرویى داشته باشد، او را بزرگ
کرد. سپس [در حالت سوم] ، او را از شیر گرفت و روزىِ او را در کسب و کار
پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد که
گویى غیر از آن، چیز دیگرى ندارند ؛ به طورى که در بسیارى از حالات ، او
را بر خودشان مقدّم مى داشتند. تا این که [به حالت چهارم رسید و] بزرگ و
عاقل شد و براى خودش مشغول کسب و کار گردید . [در این حال ،] عرصه بر او
تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و همه حقوق خدا را در مالش انکار کرد، و
از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به این که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ اکنون و
در آینده، روزىِ بازماندگانِ او را بدهد ، بر خود و خانوانده اش سخت گرفت .
اى پسرم! بدترین بنده، همین است .
صرفا جهت یه لبخند حلال ..😊
محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف می کرد می گفت :
رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید.
توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم.
میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز انجا بود.
تا آقا رو دید هول شد. زنگ زد مرکزشون گفت که یه شخصیت اومده اینجا..
از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !!
گفت نمیدونم کیه ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که حضرت آقا رانندشه!!
این لطیفه رو حضرت آقا تو جمعی بیان کردند.
و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود.
طنز بهداشتی یه سر بزنید خوبه...